روستای تاریخی گرمه

پیشینه روستای گرمه

روستای تاریخی گرمه

پیشینه روستای گرمه

یلدا

یلــــــدا واژیی ست سریانی که به زبان تازی تولد و میلاد و به زبان پارسی زایش است و این آخرین شب پاییز ، و نخستین شب زمستان یا آغاز چله بزرگ و درازترین شب سال می باشد. میـــــدانیم که ایرانیان پیش از آیین پاک زردشت بزرگ ، دارای کیش میترایی بوده اند و مهر یا میترا را خدای خورشید و آفریدگار گیتی و هستی میدانستند و به گمان برخی پیدایش این آیین را از هوشنگ پادشاه پیشدادی می دانند و در شاهنامه فردوسی خرد ورز نیز همین روایت آمده است  .

 




کـــــه ما را زین بهی ننگ نیست

بـــــه گیتی به از دین هوشنگ
نیست
همــــه راه دادست و آیین مهر

نظــــر کردن اندر شمار سپهر

ادامه مطلب ...

مردم....

دانلود آهنگ زیبای استاد معین رو میتونید تو این مطلب داشته باشید.

آهنگی زیبا در مورد مردم ایران که متنش رو دارید مشاهده میکنید:

 

شمالم تا جنوبم عشق               چه خاک و گندمی دارم

صدام یاری کنه باید                بگم چه مردمی دارم


بگم این حق هیچ کس نیست      که با ثروت فقیر باشه

کسی که فرش می بافه             نباید رو حصیر باشه


اگرچه سختی از انسان              یه کوه درد میسازه

ولی از مردم ما                      درد داره یک مرد میسازه


نگاه کن بچه های کار              چه جور تو آب و آتیشن

توی این روزهای سخت           کمک خرج پدر میشن


من و تو مردمی هستیم            که گنج از رنج میسازیم

به این تاریخ خورشیدی            به این فرهنگ مینازیم


من و تو مردمی هستیم            که آینده تو مشت ماست

که از هفتاد نسل قبل               هزار اسطوره پشت ماست


دانلود آهنگ زیبای استاد معین

گرانی اینجاست!!!

چه کسی می گوید که گرانی اینجاست؟

دوره ارزانیست... چه شرافت ارزان ، تن عریان ارزان ، و دروغ از همه ارزانتر ،

آبرو قیمت یه تکه نان .... و چه تخفیف بزرگی خوردست ، قیمت هر انسان.

 

دکتر شریعتی ، مردی که مورد ستم برخی بی خبر از همه جا قرار گرفته است در این جملات زیبا معنای گرانی را توصیف میکند.

ما خود مقصریم. ما ملت با دولت هم پیمان شدیم تا خود و دیگران را فنا کنیم.

همه چیز این هستی به هم مربوط است.

زمانی که ما قدر و منزلتی برای فرهیختگان خود ندانیم.

زمانی که دین را فقط برای مسجد و قبر می خواهیم.

زمانی که خودمان احتکار کنیم.

و زمانهای بسیاری دیگر ، ملت و جامعه رو به تباهی قدم برداشته و ضلالت را با اشتیاق می پیماید.

در آن موقع نیازی به تحریم دیگران نیست. ما خود خودمان را تحریم کرده ایم. ما خود مسئولیم و مسئولین ماییم.

گرانی بیداد میکند. قصه دورانی شده که وقتی باباهامون میگفتن گوشت می خریدیم کیلو 2 تومن حالا انقدر. بهشون می خندیدیم. اما حالا دیدیم و بعدها برای فرزندانمون تعریف میکنیم.

گرانی انسان و شرافت و آبرو در بین ما جایی ندارد.

گرانی بازار ، ارزانی جسم و جان و حیا را در پی دارد.

گرانی از ما و ارزانی هم به همین ترتیب.

به امید روزی که در دنیا مناقصه بازار و مزایده شرافت داشته باشیم.

به امید روزی که همه چیز برای همه یکسان قلب و روحمان را بدون قیمت ، همچون قلب و روح ببینیم.

به امید روزی که گرانی و ارزانی به جای خود باشند.

به امید روز دیدار...

و آن روز خواهد آمد ، شک نکنید!

عکسهایی از کتاب اول دبستان 70 سال پیش!!!

ایام کلاس اول دبستان یکی از پرخاطره‌ترین دوران زندگی آدم‌هاست و همه‌ ما دوست داریم برای یک بار هم که شده، نخستین کتاب درسی زندگی‌مان را به‌دست بگیریم و صفحه‌های آن‌را به یاد دوران کودکی ورق بزنیم و کمی هم در آن تأمل کنیم. گاهی هم افسوس می‌خوریم که ای کاش کتاب فارسی کلاس اول‌مان را به عنوان یادگاری نگه می‌داشتیم.
عبدالحسین کلهرنیا گلکار فردی است که کتاب اول ابتدایی خود را حدود هفتاد سال حفظ و نگه‌داری کرده است. کلهرنیا بیش از سی سال در مدرسه‌های استان کرمانشاه به عنوان معلم هنر سعی کرده نظم را در زندگی دانش‌آموزان نهادینه کند و امروز می‌توان از او به عنوان یکی از دانش‌آموزان منظم هفت دهه گذشته نام برد.
استفاده از کتاب یادشده به سال‌های دهه‌ ۱۳۲۰ مربوط می‌شود و نوع خط به‌کار‌برده‌شده در آن، به صورت نستعلیق و نسخ است.
کلهرنیا که دوران خردسالی‌اش را با شعرها و جمله‌های کودکانه‌ی این کتاب سپری کرده است، در این‌باره می‌گوید: «تأثیر مثبت و شادی‌آور بعضی از حکایت‌های این کتاب هنوز پس از چند دهه بر روح و روان من باقی مانده؛ به طوری که بارها از این کتاب برای فرزندان و نوه‌هایم قبل از رفتن به مدرسه، خوانده‌ام. برخی از حکایت‌های این کتاب عبارتند از: شب مهتاب، بوسه مادر، عید نوروز و پیشی پیشی ملوسم.»
او با اشاره به انتقادی که در همان سنین کودکی به یکی از درس‌های این کتاب داشته است، می‌گوید: «درس “آذر و شخص کور” همیشه سؤالی آزاردهنده در ذهن من به وجود می‌آورد که چرا نویسنده این کتاب ارزشمند، آن فرد نابینا را مرد کور خطاب می‌کند؟ چون من همیشه از واژه کور متنفر بودم که اصلاً چرا انسان به خاطر معلولیت باید تا آخر عمر احساس ذلت کند و همیشه دوست داشتم که آدم علیل هرگز ذلیل نباشد.
نگه‌دارنده این کتاب قصد فروش آن را ندارد؛ مگر این‌که در مراکز فرهنگی خاص مورد بازدید عموم قرار گیرد.




عکس هایی از کتاب اول دبستان 70 سال پیش
عکس هایی از کتاب اول دبستان
 70 سال پیش
عکس هایی از کتاب اول دبستان 70 سال پیش
عکس هایی از کتاب اول دبستان 70 سال پیش
عکس هایی از کتاب اول دبستان 70 سال پیش

قحطی در ایران

نشانه های قحطی در ایران

ادامه مطلب ...

شریعتی

 غریبه ای در وطن

ادامه مطلب ...

انیشتین


واقعیت آن است که چیز های کمی در مورد زندگی خصوصی اش می دانیم، خودتان را با این هشت مورد،شگفت زده کنید
 
زندگی انیشتین, راز زندگی انیشتین
 
1- او با سری بزرگ متولد شد
وقتی انیشتن به دنیا آمد او خیلی چاق بود و سرش خیلی بزرگ تا آنجایی که مادر وی تصور می کرد، فرزندش ناقص است، اما او بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه های طبیعی بازگشت.
 
2- حافظه اش به خوبی آنچه تصور می شود، نبود
مطمئنا انیشتین می توانسته کتابهای مملو از فرمول و قوانین را حفظ کند،اما برای به یاد آوری چیز های معمولی واقعا حافظه ضعیفی داشته است. او یکی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود و عذر و بهانه اش برای این فراموشکاری، مختص دانستن آن [تولد] برای بچه های کوچک بود.
 
راز نهفته زندگی انیشتین
 
 
3- او از داستانهای علمی- تخیلی متنفر بود
اینیشتین از داستانهای تخیلی بیزار بود. زیرا که احساس می کرد ،آنها باعث تغییر درک عامه مردم ازعلم می شوند و در عوض به آنها توهم باطلی از چیز هایی که حقیقتا نمی توانند اتفاق بیفتند میدهد.
 
به بیان او من هرگزدر مورد آینده فکر نمی کنم، زیراکه آن به زودی می آید. به این دلیل او احساس می کرد کسانی که بطور مثال بشقاب پرنده ها را می بینند باید تجربه هایشان را برای خود نگه دارند
 
4- او در آزمون ورودی دانشگاه اش رد شد
درسال 1895 در سن 17 سالگی، انیشتن که قطعا یکی از بزرگترین نوابغی است که تا کنون متولد شده، در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تکنیک سوییس رد شد.
 
در واقع او بخش علوم و ریاضیات را پشت سر گذاشت ولی در بخش های باقیمانده، مثل تاریخ و جغرافی رد شد. وقتی که بعدها از او در این رابطه سوال شد؛ او گفت: آنها بی نهایت کسل کننده بودند، و او تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات را در خود آحساس نمی کرد.
 
راز نهفته زندگی انیشتین
 
 
5 - علاقه ای به پوشیدن جوراب نداشت
انیشتن در سنین جوانی یافته بود که شصت پا باعث ایجاد سوراخ در جوراب می شود. سپس تصمیم گرفت که دیگر جوراب به پا نکند و این عادت تا زمان مرگش ادامه داشت. علاوه بر این او هرگز برای خوشایند و عدم خوشایند دیگران لباس نمی پوشید، او عقیده داشت یا مردم او را می شناسند و یا نمی شناسند. پس این مورد قبول واقع شدن [آن هم از روی پوشش] چه اهمیتی میتواند داشته باشد.
 
6- او فقط یکبار رانندگی کرد
انیشتن برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه، از راننده مورد اطمینان اش کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین اورا هدایت می کرد، بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان،شنوندگان حضور داشت. انیشتن، سخنرانی مخصوص به خود را انجام می داد و بیشتر اوقات راننده اش، بطور دقیقی آنها را حفظ می کرد.
یک روز انیشتن در حالی که در راه دانشگاه بود، باصدای بلند در ماشین پرسید: چه کسی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتن سخنرانی کند،سپس انیشتن بعنوان راننده او را به خانه بازگرداند.
عدم شباهت آنها مسئله خاصی نبود. انیشتن تنها در یک دانشگاه استاد بود، و در دانشگاهی که وقتی برای سخنرانی داشت، کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانست او را از راننده اصلی تمییز دهد.
او قبول کرد، اما کمی تردید در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از راننده اش پرسیده شود، او چه پاسخی خواهد داد، در درونش داشت.
به هر حال سخنرانی به نحوی عالی انجام شد، ولی تصور انیشتن درست از آب در آمد.دانشجویان در پایان سخنرانی انیشتین جعلی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند.
در این حین راننده باهوش گفت سوالات بقدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ گوید"سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد،به حدی که باعث شگفتی حضار شد.
 
7- الهام گر او یک قطب نما بود
انیشتن در سنین نوجوانی یک قطب نمابه عنوان هدیه تولد از پدرش دریافت کرده بود.
وقتی که او طرز کار قطب نما را مشاهده می نمود، سعی می کرد طرز کار آن را درک کند. او بعد از انجام این کار بسیار شگفت زده شد. بنابر این تصمیم گرفت علت نیروهای مختلف در طبیعت را درک کند.
 
8- راز نهفته در نبوغ او
بعد از مرگ انیشتن در 1955 مغز او توسط توماس تولتز هاروی برای تحقیقات برداشته شد.
اما اینکار بصورت غیر قانونی انجام شد. بعدها پسر انیشتن به او اجازه تحقیقات در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد.
 
راز نهفته زندگی انیشتین
 
هاروی تکه هایی از مغز انیشتن را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد. از این مطالعات دریافت می شود که مغز انیشتن در مقایسه با میانگین متوسط انسانها، مقدار بسیار زیادی سلولهای گلیال که مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است. همچنین مغز انیشتن مقدار کمی چین خوردگی حقیقی موسوم به شیار سیلویوس داشته، که این مسئله امکان ارتباط آسان تر سلولهای عصبی را بایکدیگر فراهم می سازد.
علاوه بر اینها مغز او دارای تراکم و چگالی زیادی بوده است و همینطور قطعه آهیانه پایینی دارای توانایی همکاری بیشتر با بخش تجزیه و تحلیل ریاضیات است.

سرنوشت

یک سخن آموزنده از چارلی چاپلین


هیتلر و چارلی تقریبا همسن بودند، هیتلر فقط چهار روز از چارلی کوچکتر بود.

چارلی گفته: این سرنوشت ما دو تا بود که یکی دنیا را بخنده بندازه و دیگری به گریه، و اگر سرنوشت میخواست، کاملا بر عکس میشد.

اینو میدونستید...؟؟؟

منطقه خوروبیابانک بعد از سمنان دومین جایی در ایران بود که مردمش صاحب شناسنامه شدند.

رضاشاه که دستور همگانی برای دریافت شناسنامه داده بود، منطقه خوروبیابانک دومین منطقه ایران بودند که دارای شناسنامه و از فامیلهایی که از آن به زیبایی یاد میکنند فامیل همایونی  در گرمه است.

و دلیل زیبایی آن اینست که آنها فامیلی را انتخاب کردند که با فامیل شاه یکی بود.

شباهت گرمه با ...

تاراج ارزشهای یک مملکت خیلی واسه مردمش سخته.

ایرانی که الآن دست ماست ، یه بخش کوچیکی از اون ایران مقتدر قدیمیه که نقششو دیدیم.

نه تنها از نظر جغرافیایی ، بلکه از نظر تاریخی و ...

گرمه هم  عین ایران ، هرچی  داشته و نداشته رو بردنو میبرن و کک هیچکسم نمی گزه.

خدا میدونه از خدا بیخبرا  چقدر گنج و پول و چیزای قیمتی بردنو به ریش گرمه ایها خندیدند.

شاید داشتن میدیدن داره وطنشون نابود میشه ، ولی هیچی نگفتن و ساکت موندن تا شاید خودشونم چیزی نصیبشون  بشه.

الآنم که دزدا راست راست میگردن و جولون میدنو به شغل شریفشون مشغولن.

جوونام سرشون گرم خودشونه و کاری به کار کسی ندارن. شاید واسشون مهم نیست که گرمه ای دیگه نباشه.

به هر حال باید یه فکری کرد.

آی گرمه ایهایی که دلسوز وطنتونید و میخواید هنوزم گرمه باشه ، بیایید تو گود. بیایید گرمه رو بسازیمو آباد کنیم.

شاید واسه آخرین جمله این بهتر باشه:

دوباره میسازمت وطن

بخش جدید

سلام خدمت خوانندگان عزیز.

از این به بعد بخش جدیدی به اسم " اینو میدونستید" به وبلاگ اضافه میشه. اینو میدونستید در مورد نکات جالبیه که در کویر به خصوص گرمه اتفاق افتاده یا میفته.

ما رو از نظرات سازندتون بی بهره  نگذارید.


شباهت گرمه با...

تو گرمه مشکلات زیادی وجود داره.

کشاورزا تو بعضی موارد، روسای شورا ، مغازه دارا،حتی جووناشم بعضی وقتا با هم مشکل دارن. ولی وقتی پای بیگانه میاد وسط و خارج از ده میرن ، همه جوره باهمن.

( ولی خب بعضی وقتا برعکس این قضیه هم هست که تو مسابقات امسال گرمه دیدیم و تاسف خوردیم.).

گرمه ایها همینطوریه یا نه؟؟؟؟


اینم یه عکس دیگه از گرمه: