مشاهیر و شخصیت های برجسته اقتصاد جهان
با کلیک کردن روی اسامی فوق می توانید گوشه هایی از زندگی وفعالیت این عزیزان را مشاهده نمایید.
نوبلیست های 2013 دنیای اقتصاد
چند نکته:
تقدم و تاخر در فهرست، به معنای ارج نهادن به عزیزی و لحاظ ننمودن دیگران نیست؛چون به مرور زمان نام این عزیزان در وب بارگذاری شده است به این شکل قرار گرفته است.
در مورد اشخاص ملاک ما معرفی، و ارج نهادن به تلاش اینان در دنیای اقتصاد است جهت گیری های سیاسی و نیز سبقه افرادمد نظر نمی باشد
و دست اخر اینکه:
از مطالب تکمیلی دوستان در خصوص معرفی بیشتر این عزیزان قطعااستقبال می شود.
این بخش به مرور زمان تکمیل تر خواهد شد
مشاهیر و شخصیت های برجسته اقتصاد ایران-خانواده بزرگ اقتصاد
خانواده ای کوچک(صالحی اصفهانی) در دل خاندان بزرگ اقتصاد ایران
امید ست اگرمرتکب قصوری در معرفی ایشان شدیم ما را به بهترین شکل یاری نمایید و اگر عزیزی نیز فراموش شده، امیدوارم به ما معرفی نمایید هر چند تمام سعی مان این است که با گذشت زمان و به مرور زمان با درج نام وگوشه ای از تلاش اینان،یادی از تمام این بزرگواران بشود.
خاندان بزرگ اقتصاد ایران
مارک زندی اقتصاددان برجسته ایرانی-آمریکایی مشاور اقتصادی جان مک کین در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا(نزدیکترین فرد به باراک اوباما در تصویر فوق)
چند نکته:
تقدم و تاخر در فهرست، به معنای ارج نهادن به عزیزی و لحاظ ننمودن دیگران نیست؛چون به مرور زمان نام این عزیزان در وب بارگذاری شده است به این شکل قرار گرفته است.
در مورد اشخاص ملاک ما معرفی، و ارج نهادن به تلاش اینان در دنیای اقتصاد است جهت گیری های سیاسی و نیز سبقه افرادمد نظر نمی باشد
و دست اخر اینکه:
از مطالب تکمیلی دوستان در خصوص معرفی بیشتر این عزیزان قطعااستقبال می شود.
این بخش به مرور زمان تکمیل تر خواهد شد
گنجشکک اشی مشی...
و من هر روز صبح...
با جیک جیک آن گنجشک بیدار میشدم...!!
هر روز صبح به یکدیگر صبح بخیر میگفتیم
من به گنجشک و گنجشک به من!
باران که می آمد پنجره را برایش باز می کردم تا بیاید...
اینجا!!
کنار آدمها گرم شود...!!
خیس می شد اما به پنجرهی باز اتاق توجهی نداشت...
و من زیر لب می خواندم :
گنجشکک اشی مشی،
لب بوم ما مشین
بارون میاد خیس میشی، برف میاد گوله میشی
میفتی تو حوض نقاشی،
کی میگیره فراش باشی
کی میکشه قصاب باشی
کی میپزه آشپزباشی
«کی میخوره؟! حاکم باشی!!»
امروز دیرتر از قبل بیدار شدم!
دیگر صدای گنجشکی نمی آمد!
گنجشکک کنار ناودان از سرما یخ زده بود...
اما مردی آن طرف تر ...
کنار ستاد انتخابات، آکاردئون می زد٬ کودکی می رقصید و جمعیت آنطرفتر ...چه کفی میزدند .. برای این هجمه از خوشی!!
پیش خود می گویم:
کاش یکبار تو دیگر میزدی(می خواندی!) و من میرقصیدم، سازش مهم نیست(اینجا همه ناکوک اند!!)
تنها تو بخوان گنجشکک اشی مشی!
📒 پی نوشت:
اشی مشی در گویش کازرونی مخفف «با شاه منشین» و به مفهوم کسی است که با شاه نمینشیند و از حاکم و شاه و حکومت جانبداری نمیکند و طبع بالا و عزت نفس دارد.
روز معلم ....
🌺🌺🌺🌺
معلم پای تخته داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وآن یکی در گوشهای دیگر «جوانان» را ورق می زد
برای اینکه بیخود هایو هو می کرد و با آن شور بیپایان
تساوی های جبری را نشان میداد
با خطی ناخوانا بروی تختهای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت : یک با یک برابر است
از میان جمع شاگردان یکیبرخاست
همیشه
یک نفر باید بپاخیزد....
به آرامی سخن سر داد:
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچهها ناگه به یک سو خیره گشت و
معلم مات بر جا ماند
و او پرسید : اگر یک فرد انسان ، واحد یک بود
آیا یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه
قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون ، چون قرص مه میداشت بالا بود
وآن سیه چرده که می نالید پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال میپرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفتخواران از کجا آماده میگردید؟
یا چهکس دیوار چینها را بنا میکرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم میگشت؟
یا که زیر ضربه شلاق له میگشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چهکس آزادگان را در قفس میکرد؟
معلم نالهآسا گفت:
بچهها در جزوههای خویش بنویسید:
یک با یک برابر نیست...
زنده یاد خسرو گلسرخی
دفاع چرک آلخین و انتخابات ریاست جمهوری...
(دفاع آلخین برای آنان که سالها با صفحه سیاه و سفید شطرنج دست و پنجه نرم کرده اند استراتژی واضحی ست، به حریف اجازه میدهی مرکز پیاده ای قدرتمندی ایجاد کند! سپس با سوارهایت به این مرکز فشار میآوری!!)
او این را خوب می دانست که اگردر هم نشکند در هم میشکند!!
اما این بار در هم شکست...
بازی که تمام شد از او پرسیدم چرا آلخین؟! خندید و نقل قول کاپابلانکا درباره آلخین را یادآوری کرد:
"20 درصد از بازی دکتر آلخین «بلوف» است !"
از کنار میز که بلند شد اسامی کاندیداهای ریاست جمهوری را هم اعلام کردند....
او رفت
اما من هنوز
مات، در کیش ِ هجوم ِاسب رویاهام
جهت عضویت در کانال کلیک نمایید:👇👇
پی نوشت:
کاپابلانکا و آلخین : دو اسطوره شطرنج دنیا
واکسی...
از یک طرف انقلاب- و از سویی دیگر-از دور؛ ازادی دیده میشد...
«واکس می زنم...
سیاه..
قهوه ای...
اقاااا
خااانم
واکس می زنم...
اقاااا
۱۰۰۰تومان بیشتر نیس!
دستم که مث دس شما سفید نیس پول کارگری...»
هنوز هم؛
عطر واکس! در مشامم و جمله اخرش در ذهنم سنگینی می کند...
«عطرها
بیرحم ترین عناصر زمینند
بی آنکه بخواهی
می بَرندَت
تا قعر خاطراتی که
برای فراموشیشان
تا پای غرور جنگیدی
آنا گاوالدا»
سردخانه سالمندان...
اما از فرزندانش همچنان خبری نبود...
یکی از پرستاران گفت"شاید شماره تماس یا نشانه ای از فرزندانش در دفترچه خاطراتش باشد؟!"
«گاهی با وجود تمام بدی ها و خیانت ها،
بعضی از آدم ها را به راحتی می بخشی ...
تنها به این دلیل که :
دوست داری همچنان در زندگیت حضور داشته باشند!
میلان کوندرا
خنده و فراموشی»
دلنوشته کوندرا اولین و اخرین برگ دفتر خاطراتش بود....
پی نوشت:
ایهام «سردخانه»👆