روستای تاریخی گرمه

پیشینه روستای گرمه

روستای تاریخی گرمه

پیشینه روستای گرمه

پایان رمضان از زبان استاد شهریار

رمضان سایه مهر از سر ما می گیرد                   بال رافت که فرو داشت فرا می گیرد

چون نگیرد دلم از رفتن ماه شب قدر              که خدا سایه مهر از سر ما می گیرد


چشم من تار شد از عینک این غم،عجبا            نه غباری و نه ابری و هوا می گیرد

دل که ماه عسلش بود وعروسی این ماه          در وداعش نه عجب گر که عزا می گیرد


نعمتی بود خداداده که کفران کردیم              لاجرم نعمت خود داده که ،خدا می گیرد

بختیار آنکه مصون از مرض و رنج سفر           روز ماه رمضان روزه ، ادا می گیرد


تا کس از دل مزه طاعت و تقوا نچشید           چه بسا روزه به عنف و به ریا می گیرد

لذت ذوق و صفای شب قدرش ندهند            روزه آن کو نه به ذوق و به صفا می گیرد


رمضان جلوه جان میدهد و صیقل روح          وه کز او آیینه دل چه جلا می گیرد

اهل ایمان به شب غره  به چشم و به چراغ     از هلال رمضان نور و ضیا می گیرد


حق مظلوم ادا گر نکنی خود به وفا               مطمئن باش که ظالم به جفا می گیرد

هر که حلوای ارادت به دهانش مزه کرد        از خدا خلعت تسلیم و رضا می گیرد

شاعران را صله از دست امیر است و وزیر      شهریار این صله از دست خدا می گیرد

                      

فامیل دور

 

یکی از دیالوگ04693802715713389745.jpg های خیلی زیبا بین فامیل دور و آقای مجری در برنامه نوروزی کلاه قرمزی

آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟

فامیل دور: واسه بهار .از در بسته دزد رد می‌شه ولی از در باز رد نمی‌شه. وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می‌کنه یکی هست که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر می‌کنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون ‌تو هست ُ می‌ره سراغ‌شون دیگه. در باز ُ کسی نمی‌زنه. ولی در بسته رو همه می‌زنند. خود شما به خاطر این‌که بدونی توی این پسته دربسته چیه، می‌شکنیدش. شکسته می‌شه اون در. دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه. یه سری از دل‌ها درشون بازه. می‌فهمی تو دلش چیه. ولی یه سری از دل‌ها هست که درش بسته ‌اس. این‌قدر بسته نگهش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه.

آقای مجری: در دل آدم چه‌جوری باز می‌شه؟

فامیل دور: در دل آدم با درد دله که باز می‌شه

ایمان به دعا

خشکسالی امان مردم را بریده بود. چنانکه دیگر هیچ کاری را نمی توانستند انجام دهند.


بزرگان شهر در جمعی که داشتند به این نتیجه رسیدند که مردم شهر را جمع کنند و همگی دعای باران بخوانند و از خدا بخواهند که با بارش باران آنها را از خشکسالی نجات دهد.


همه مردم در میدان شهر جمع شدند و منتظر روحانی شهر بودند تا بیاید و دعای باران را شروع کنند. بالاخره روحانی آمد و رو به مردم کرد و گفت :


تا به امروز نمی دانستم چرا ما از گرفتاری و خشکسالی نجات نمی یابیم ولی امروز با دیدن شما متئجه شدم. چرا که همه ما اینجا جمع شده ایم تا از خدا بخواهیم بر ما باران نازل کند، ولی در جمع شما فقط همین دختر بچه ای که این جلو نشسته با چتر آمده و این یعنی فقط یکی از ما به دعایی که میکنیم ایمان داریم.


پس بیایید به هر آنچه که می خواهیم و انجام میدهیم ایمان داشته باشیم.

به یاد زلزله زدگان آذربایجان

وه چه طوفان میکند باران در آذربایجان      کس ندید است این چنین طوفان در آذربایجان

با وجود التماس و پیش بینی های خلق         رفت این سان غفلت و نسیان در آذربایجان

صد هزاران خانوار ریشه دار مملکت           ناگهان شد بی سر و سامان در آذربایجان

 

زلزله چند روز پیش آذربایجان ما را نیز همچون دیگر هموطنان متاسف کرده و از خداوند منان برای درگذشتگان این فاجعه مغفرت ، و برای بازماندگانشان صبر و مقاومت را خواستاریم.

مسابقه تصویری گرمه

این عکس چیست و در کدام قسمت از روستای گرمه قرار دارد؟


-----------------

مادر ولی پدر ...

همیشه مادررا به مداد تشبیه میکردم
که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر ...
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
بیایید قدردان باشیم ...

مادر ولی پدر ...

همیشه مادررا به مداد تشبیه میکردم
که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر ...
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
بیایید قدردان باشیم ...

دهه شصت یعنی ...


یعنی بیدار شدن با بوی نفت بخاری نفتی
یعنی اپول مانتو...

ادامه مطلب ...

مکه ی حسین پناهی!


درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است
غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درستهایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود
درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست
دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه ان دوره گرد خود خدا بود
درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم
و درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا در کمک به مردم جستجوکنم
آری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست.


گرمه ایها نبینند!!!

این عکس ها جایی رو نشون میده که بسیاری از گرمه ایها خاطرات بدی ازش دارند.

کسانی که ایام عید اینجا بودند و از روز دهم به بعد از گرمه میرن به شهر و ماوای خودشون، جرات اینکه برگردن و این منظره رو ببینند ندارند.


نمایی از گرمه ای که وقت رفتن نمیبینیم:

غروب سیزده بدر:::

---------------------------



-------------------------------


آقاى کاسیاس

از خداوند بخواهیم قبل از آنکه نعمتی را بر ما ارزانی دارد ظرفیت پذیرش نعمت را بما عطا نماید.

ادامه مطلب ...

علی انسان کامل

علی ( ع ) در ساعات آخر عمر

 

 

ادامه مطلب ...