روستای تاریخی گرمه

پیشینه روستای گرمه

روستای تاریخی گرمه

پیشینه روستای گرمه

گرمه جدید

سلام خدمت تمامی همولایتی های عزیز و تمام کسانیکه از ما بازدید دارند.

مدیریت وبلاگ در نظر دارد که تغییراتی را در تمامی زمینه ها ایجاد کند. لذا از همگی دوستان خواهشمندیم که نظرات و ایده های خود را در رابطه با این وبلاگ اعلام کنند.

 ضمنا انشاءالله همزمان با ولادت امام زمان «عج» آدرس وبلاگ تغییر و گرمه را با وبسایت خواهید دید!!!


تلاطم دریا

ماهی ها از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند
و چون دریا آرام شد خود را اسیر تور صیادان یافتند.

تلاطم های زندگی حکمتی از جهان هستی است...
پس از خدا بخواهیم دلمان آرام باشد نه اطرافمان.

سخنی از بزرگان

خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی نموده :

دوست خود را در میان مردم : پس به هیچ کسی بی اعتنایی نکنید شاید هم او دوست خدا باشد و شما نشناسیدش

-رضایت خود را در طاعت ها پس هیچ عبادتی را کم نشمارید شاید همان مورد رضایت خدا باشد

-غضبش را در گناهان پس هیچ گناهی را کوچک نشمارید شاید همان مورد غضب او باشد

- استجابت خود را در دعاها پس هیچ دعایی را اندک مپندارید شاید همان مستجاب باشد

واقعیت جامعه

میخی افتاد،

بخاطرمیخی نعلی افتاد،

بخاطرنعلی اسب افتاد،

بخاطراسبی سواری افتاد،

بخاطرسواری جنگی شکست خورد،

بخاطرشکستی مملکتی نابودشد،

وهمه ی اینهابخاطرکسی بودکه میخ راخوب نکوبیده بود.

.

.

.

این واقعیت جامعه است

تقدیم به خوبانم

یکی بود یکی نبود، یک بچه کوچیک بداخلاقی بود. پدرش
به او یک کیسه پر از میخ و یک چکش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یک میخ
به دیوار روبرو بکوب. روز اول پسرک مجبور شد 37 میخ به دیوار روبرو
بکوبد. در روزها و هفته ها ی بعد که پسرک توانست خلق و خوی خود را کنترل
کند و کمتر عصبانی شود، تعداد میخهایی که به دیوار کوفته بود رفته رفته
کمتر شد. پسرک متوجه شد که آسانتر آنست که عصبانی شدن خودش را کنترل کند
تا آنکه میخها را در دیوار سخت بکوبد. >>>>>بالأخره به این ترتیب روزی
رسید که پسرک دیگر عادت عصبانی شدن را ترک کرده بود و موضوع را به پدرش
یادآوری کرد. پدر به او پیشنهاد کرد که حالا به ازاء >>>>>هر روزی که
عصبانی نشود، یکی از میخهایی را که در طول مدت گذشته به دیوار کوبیده
بوده است را از دیوار بیرون بکشد. >>>>>روزها گذشت تا بالأخره یک روز پسر
جوان به پدرش روکرد و گفت همه میخها را از دیوار درآورده است. پدر، دست
پسرش >>>>>را گرفت و به آن طرف دیواری که میخها بر روی آن کوبیده شده و
سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر کرد و گفت: >>>>>« دستت درد نکند،
کار خوبی انجام دادی ولی به سوراخهایی که در دیوار به وجود آورده ای نگاه
کن !! >>>>>این دیوار دیگر هیچوقت دیوار قبلی نخواهد بود. پسرم وقتی تو
در حال
عصبانیت چیزی را می گوئی مانند میخی است >>>>>که بر دیوار دل طرف مقابل
می کوبی. تو می توانی چاقوئی را به شخصی بزنی و آن را درآوری، مهم نیست
تو چند مرتبه >>>>>به شخص روبرو خواهی گفت معذرت می خواهم که آن کار را
کرده ام، زخم چاقو کماکان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. >>>>>یک زخم
فیزکی به همان بدی یک زخم شفاهی است. دوست ها واقعاً جواهر های کمیابی
هستند ، آنها می توانند تو را بخندانند >>>>>و تو را تشویق به دستیابی به
موفقیت نمایند. آنها گوش جان به تو می سپارند و انتظار احترام متقابل
دارند و آنها همیشه مایل >>>>>هستند قلبشان را به روی ما بگشایند.»
به دوستانتان نشان دهید چقدر برای آنها ارزش
قائل هستید. یک نسخه از این نوشته را برای هرکسی که او را بعنوان
دوست می شناسید بفرستید، حتی اگر آنها را برای دوستی که خودش این متن را
برای شما فرستاده است، بفرستید. اگر مجدداً این متن به خودتان
بازگشت ، بمعنای آن است که شما در یک دایره ای از دوستان خوب قرار
گرفته اید. شما دوست من هستید و من به شما افتخار می کنم. حالا
شما این متن را برای همه دوستان و همه افراد فامیلتان بفرستید.
لطفاً اگر من در گذشته در دیوار قلب شما حفره ای ایجاد کرده ام
مرا ببخشید

کیف پول

من خیلی خوشحال بودم... من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم... والدینم خیلی کمکم کردند... دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود... فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود... اون دختر باحال ، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم... یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی... سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت: اگه همین الان ۵۰۰ دلار به من بدی بعدش حاضرم با تو ................! من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم... اون گفت: من میرم توی اتاق خواب و اگه تو مایل به این کار هستی بیا پیشم... وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم... یهو با چهرهء نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم! پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی... ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم... ما هیچکس بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم... به خانوادهء ما خوش اومدی!

 

 

نتیجهء اخلاقی: همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید!

همسفر

کشتی در طوفان شکست و غرق شد. فقط دو مرد توانستند به سوی جزیره کوچک بی آب و علفی شنا کنند و نجات یابند.

دو نجات یافته دیدند هیچ نمی توانند بکنند، با خود گفتند بهتر است از خدا کمک بخواهیم. بنابراین دست به دعا شدند و برای این که ببینند دعای کدام بهتر مستجاب می شود به گوشه ای از جزیره رفتند.

نخست، از خدا غذا خواستند. فردا مرد اول، درختی یافت و میوه ای بر آن، آن را خورد. اما سرزمین مرد دوم چیزی برای خوردن نداشت.

هفته بعد، مرد اول از خدا همسر و همدم خواست، فردا کشتی دیگری غرق شد، زنی نجات یافت و به مرد رسید. در سمت دیگر، مرد دوم هیچ کس را نداشت.

مرد اول از خدا خانه، لباس و غذای بیشتری خواست، فردا، به صورتی معجزه آسا، تمام چیزهایی که خواسته بود به او رسید. مرد دوم هنوز هیچ نداشت.

دست آخر، مرد اول از خدا کشتی خواست تا او همسرش را با خود ببرد. فردا کشتی ای آمد و در سمت او لنگر انداخت، مرد خواست به همراه همسرش از جزیره برود و مرد دوم را همانجا رها کند. پیش خود گفت، مرد دیگر حتماً شایستگی نعمت های الهی را ندارد، چرا که درخواست های او پاسخ داده نشد، پس همینجا بماند بهتر است.

زمان حرکت کشتی، ندایی از آسمان پرسید: چرا همسفر خود را در جزیره رها می کنی؟

پاسخ داد: این نعمت هایی که به دست آورده ام همه مال خودم است، همه را خود درخواست کرده ام. درخواست های او که پذیرفته نشد، پس لیاقت این چیزها را ندارد.

ندا، مرد را سرزنش کرد: اشتباه می کنی. زمانی که تنها خواسته او را اجابت کردم، این نعمت ها به تو رسید.

مرد با حیرت پرسید: از تو چه خواست که باید مدیون او باشم؟

ندا پاسخ داد: از من خواست که تمام خواسته های تو را اجابت کنم!

باید بدانیم که نعمت هامان حاصل درخواست های خود ما نیست، نتیجه دعای دیگران برای ماست.

اخبار آینده

مشروح اخبار ساعت 20:30 مورخ 22 اسفند ماه  1437 ( حدود 50 سال آینده )

* قیمت هر سکه طلا امروز در بازار با 60 میلیون تومان کاهش به یک میلیارد و چهل میلیون تومان رسید.

 

* ایران خودرو: هفتاد و نهمین مدل پژو با نام پژو XD-870-PL Q آماده عرضه به بازار است که نسبت به مدل قبلی تحول زیادی داشته.
طول آنتن آن 10 سانتی متر افزایش داشته چراغ ترمز آن هم پررنگتر شده و فقط 45 میلیون تومان گران تر است.


* برای اولین بار ایران به دور دوم مسابقات جام جهانی راه یافت.

* دولت موفق شد نرخ تورم را کاهش داده و آنرا از 63% به 62.5% برساند.


* یکصد و شصت و سومین قطعنامه شورای امنیت در مورد فعالیتهای هسته ای ایران به تصویب رسید.
در عین حال رئیس آژانس هسته ای اعلام کرد علیرغم هشتصد و سی و دومین گزارش ایران
در مورد فعالیتهای هسته ای هنوز ابهاماتی در این زمینه وجود دارد که امیدواریم به زودی بر طرف شود.


* به علت اتمام ذخایر نفت و گاز دولت در اطلاعیه ای از مردم عزیز ایران خواست امسال در مصرف ذغال جداً صرفه جویی نمایند.


* یکی از نمایندگان مجلس خواهان کاهش سن ازدواج شد.
وی گفت دولت با تدابیر صحیح و اصولی سعی دارد متوسط سن ازدواج دختران را از 50 سال به 45 سال کاهش دهد.
همچنین وی گفت در نظام طبیعت اصولا مرد نیز مانند زن حق مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را دارد.


* نیروی انتظامی کرج چند سارق را که به سرقت دیش های ماهواره مردم اقدام می کردند دستگیر کرد و دیش های مسروقه را به صاحبانشان بر گرداند.


*تعداد  2999 نفر از 3000 کاندیداهای اصلاح طلب نمایندگی مجلس را رد صلاحیت شدند.


* به علت برخی مشکلات و نواقیص، چشم انداز 20 ساله باز هم تمدید شد.


* قیمت هر کیلو مرغ به هفت میلیون تومان رسید.
جالب است بدانید در 50 سال قبل مردم با هفت میلیون می توانستند یک اتومبیل بخرند.


* روئسای جمهوری اسلامی انگلیس و جمهوری اسلامی آلمان از عمل نشدن و عدم اجرای صحیح اسلام در ایران ابراز نگرانی کردند.


* امسال مراسم سالروز پیروزی انقلاب از 4 ماه به 5 ماه افزایش می یابد.

* 70 درصد مردم زیر خط فقر زندگی میکنند

این در حالیست که این آمار نسبت به سال قبل کاهش خوبی را نشان می دهد.


* نیروگاه اتمی بوشهر به زودی به بهره بر داری می رسد.


* مدیرعامل سایپا: با تکیه به دانش بومی تانک و تراکتور پراید را طراحی کردیم.


* شرکت ایرباس، طی شکایتی به سازمان ملل خواستار آزاد سازی هواپیماهایش از دست ایران شد
و خاطر نشان کرد که این هواپیماها 70 سال پیش از رده خارج شده اند.

 

قضاوت های حضرت علی

زنی نیرنگ باز و افسونگر شیفته و دلبسته نوجوانی از انصار گردید. ولی هرچه کوشید جوان پرهیزگار را جلب توجه و عطف نظر کند نتوانست. از این رو در صدد انتقامجویی برآمده و تخم مرغی شکسته و با سفیده  اش جامه خود را از آن آلوده ساخت و بدین وسیله جوان پاکدامن را متهم کرده و او را نزد عمر آورد و گفت:

ای خلیفه این مرد مرا رسوا نموده است.

عمر قصد کرد جوان انصاری را عقوبت دهد، مرد پیوسته سوگند یاد می کرد که هرگز مرتکب چنین عملی نشده است. اتفاقا امیرالمومنین «ع» در آنجا نشسته بود. جوان به آن حضرت رو کرده و گفت :

یا علی خودت در کار ما تحقیق کن.

چون جوان اصرار زیادی نمود عمر متوجه آن حضرت گردید و گفت:

نظر شما در این قضیه چیست ؟

آن حضرت به سفیدی جامه زن به دقت نظر کرد و او را متهم نمود و فرمود:

آبی بسیار داغ روی آن بریزند. چون آب را روی سفیدی جامه ریختند فورا بسته شد.

پس آن حضرت برای فهماندن حاضرین اندکی از آن را در دهان گذاشت و چون طعمش را چشید آن را به دور افکنده و سپس رو به زن نموده و او را سرزنش کرد. و از این راه مکر زن آشکار گردید و آن مرد انصاری آزاد شد.

تهران!!!!

جذابیت های تهران

در هفته گذشته اعلام شد که تهران یکی از ده شهر نامطلوب جهان برای سکونت شناخته شد. اما تهران جذابیت های منحصر بفردی هم دارد که در هیچ جای دنیا نظیر ندارد:


۱) تهران تنها شهری است که در آن می توانید وسط خیابانهای آن نماز بخوانید، وسط پارک شام بخورید، در رستوران به دیدن مانکن های لباس های مدل جدید بروید، در تاکسی نظرات سیاسی تان را بگویید، در کوه برقصید، اما برای ملاقات با نامزدتان باید به یک خانه خلوت بروید.


۲) تهران تنها شهری استکه در آن دو نفر روی دوچرخه می نشینند، چهار نفر روی موتورسیکلت می نشینند، شش نفر توی ماشین می نشینند، ۲۵ نفر توی مینی بوس می نشینند و ۶۰ نفر سوار اتوبوس می شوند.


۳) تهران تنها شهری است در دنیا که پیاده ها حتما از وسط خیابان رد می شوند، اتومبیل ها حتما روی خط عابر پیاده توقف می کنند و موتورسیکلت ها حتما از پیاده رو عبور می کنند.


۴) تهران تنها شهر دنیاست که در آن همیشه همه چراغ ها قرمز است، اما هر کس دوست داشت از آن عبور می کند.


۵) در تهران از همه جای ماشین ها صدا در می آید، جز از ضبط صوت آن.

۶) در تهران هیچ جای زنها معلوم نیست، با این وجود مردها به همه جاهایی که دیده نمی شود نگاه می کنند.

۷) همه در خیابان ها و پارک ها با صدای بلند با هم حرف می زنند، جز سخنرانان که حق حرف زدن ندارند.

۸) تهران تنها شهری است در دنیا که همه صحنه های فیلمهای بزن بزن را در خیابان های شهر می توانید ببینید، اما تماشای این فیلمها در سینما ممنوع است.


۹) مردم وقتی سوار تاکسی می شوند طرفدار براندازی هستند، وقتی به مهمانی می روند اصلاح طلب می شوند و وقتی راه پیمایی می کنند محافظه کارند و وقتی سوار موتورسیکلت می شوند راست افراطی می شوند.


۱۰) رانندگی در تهران مثل سیاست ایران است، هرکسی هر کاری دلش بخواهد می کند، اما همه چیز به کندی پیش می رود.

۱۱) ماشین ها در کوچه های تنگ با سرعت ۷۰ کیلومتر حرکت می کنند، در خیابانها با سرعت ۲۰ کیلومتر حرکت می کنند و در بزرگراهها پارک می کنند تا راه باز شود.

۱۲) در شمال شهر تهران مردم در سال ۲۰۰۸ میلادی زندگی می کنند و در جنوب شهر در سال ۷۰ هجری قمری.