روستای تاریخی گرمه

پیشینه روستای گرمه

روستای تاریخی گرمه

پیشینه روستای گرمه

آسیب شناسی فک و فامیل! ...

آسیب شناسی فک و فامیل! ... 

1 - خاله
معنای لغوی: خواهر مادر
معنای استعاره ای: هر زنی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد.
نقش سمبلیک: یک خانم مهربان و دوست داشتنی که خیلی شبیه مادر است و همیشه برای شما آبنبات و لباس می خرد.
غذای مورد علاقه: آش کشک.
زیر شاخه ها: شوهر خاله: یک مرد مهربان که پیژامه می پوشد و به ادبیات و شکار علاقه مند است. دختر خاله،پسر خاله:
همبازی دوران کودکی که یا در بزرگسالی عاشقش می شوید اما با یکی دیگه ازدواج می کنید یا باهاش ازدواج می کنید اما عاشق یکی دیگه هستید.
مشاغل کاذب: خاله زنک بازی، خاله خانباجی.
چهره های معروف: خاله خرسه، خاله سوسکه.
داشتن یک خاله ی مجرد در کودکی از جمله نعمات خداوندی است.

2 - عمه
معنای لغوی: خواهر پدر
معنای استعاره ای: هر زنی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد،هر زنی که مادر چشم دیدنش را نداشته باشد.
نقش سمبلیک: به عهده گرفتن مسئولیت در موارد ذیل:
۱- جواب همه ی فحش هایی که می دهید. مثال: عمته... ۲- جواب همه ی محبت هایی که می کنید. مثال: به درد عمه ات می خوره... ۳- توجیه کلیه ی بیقوارگی ها،رفتارهای نامتناسب شما (تنها برای دخترخانم ها). مثال: به عمه ات رفتی. ۴- خیلی چیزهای بدِ دیگه. از ذکر مثال معذوریم...
غذای مورد علاقه: شله زرد، سمنو.
زیر شاخه ها: شوهر عمه: یک مرد پولدار که سیبیل قیطانی دارد و چندش آور است. پسرعمه/دخترعمه: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی حالتان را به هم می زنند!!
مشاغل کاذب Match-Making.
چهره های معروف: عمه لیلا.
داشتن یک عمه که در توصیفات فوق صدق نکند جزو خوش شانسی های زندگی است

3 - دایی
معنای لغوی: برادر مادر
معنای استعاره ای: هر مردی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد،هر مردی که پتانسیل کتک خوردن توسط پدر را داشته باشد.
نقش سمبلیک: یکی از معدود مردانی که هر چند به سیاست علاقه مند است اما حس گرمی به شما می دهد، همیشه حرفهایتان را می فهمد و می شود پیشش گریه کرد.
غذای مورد علاقه: فسنجون.
زیر شاخه ها: زن دایی: یک زن چاق و شاد که خیلی کدبانو است و جلوی مادر قپی می آید. پسردایی،دختردایی: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی مثل یک همرزم ساپورتتان می کنند.
چهره های معروف: علی دایی، دایی جان ناپلئون.
سعی کنید حتمن حداقل یک دایی داشته باشید

4 - عمو
معنای لغوی: برادر پدر
معنای استعاره ای: هر مردی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد.
نقش سمبلیک: یکی از مردانی که شما همیشه باید بهش بوس بدهید و بعد بروید کارتون ببینید تا او با پدر حرفهای جدی بزند. یکی از مردانی که مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزی می پزد و همیشه وقتی می رود پدر ساکت شده، به فکر فرو می رود.
غذای مورد علاقه: قرمه سبزی، آبگوشت.
زیر شاخه ها: زن عمو: یک زن خوشگل که زیاد به شما توجه نمی کند و خودش را برای مادر می گیرد، دخترعمو،پسرعمو: همبازی دوران کودکی که اگر تا هجده-بیست سالگی دوام آورده باهاش ازدواج نکنید خطر را از سر گذرانده اید.
مشاغل کاذب: بازی در قصه های ایرانی-اسلامی.
چهره های معروف: عمو زنجیرباف، عمو یادگار، عمو پورنگ.
داشتن یک عموی پولدار خیلی خوب است

پیشینه زبان (گویش ) مردم منطقه خور و بیابانک

پیشینه زبان (گویش ) مردم منطقه خور و بیابانک

این گویش که از کوهستانهای نرسیده به ری آغاز می شد

و تا قفقاز (کوکاس) ادامه داشت را راژی یا رازی گفتند.

البته خوشبختانه در پاره ای از روستاهای ری از جمله

خود تجریش و کوهستانهای شمال تهران امروزی حتی

در صدها کیلومتر آن سوی تر در کوهستان شهمیرزاد و

سنگسر و در دل بیابان مرکزی در نایین و جندق و خور

و بیابانک که شامل روستاهای اطراف آن مناطق میباشد

باقیمانده ی زبان پهلوی را می توان یافت. در خود تهران

از مردمان کهنسال بومی تجریشی کم و بیش گویش کهن

پهلوی این دیار را می توان شنیده این زبان از کناره های

کویر آغاز می شده و تا همدان و همه ی باختر ایران رواج

کامل داشته است. البته اگر سرزمین ماد را به دو بخش

خاوری و باختری بخش کنیم ، کار آسانتر است چون از

هزار سال به این سو رفته رفته بخش باختری ماد به کرد

و گروههای گوناگون وابسته به آن شناخته می شود و

بخش پهلوی زبان همه ی پاره ی خاوری آن را در بر

گرفته است. آثار بسیاری پیرامون این گفتار موجود می

باشد، همان چیزی که در ادبیات ایران به سروده های

پهلوی شناخته شده است ، بیانگر این واقعیت می باشد

که سروده های ایرانیان باختری به زبان مادریشان پهلوی

بوده است. کهن ترین آنان سروده های ابوالعباس نهاوندی

( در گذشته به سال 331 ) و باباطاهر همدانی ( درگذشت

401 ) و بندار رازی ( درگذشت 401 ) می باشد. البته

بسیاری از این چامه ها در درازای زمان از میان رفته است.

صد البته راه پژوهش این یادگارهای پیشینان گشوده و

باز است و گویشهای بازمانده را باید با ریزبینی و باریک

بینی با عشق و دلبستگی کندوکاو کرد تا در کنار هم به

همانندی ها و دگرگونیهای آنان پی برده دگرگشت زبان

پهلوی که نمونه ی راستین بازمانده ی آن اکنون تالشی

می باشد ، همان زبان یگانه ای که باگویشهای گوناگون

زبان سراسر باختر میهن ما بویژه آزرآبادگان بوده است به

یک باره و ناگهانی رخ نداده است و حتی زبان پهلوی در

زبان ترکی نامبرده آنچنان نفوذ کرد که تلفظ این زبان با

گویش های دیگرش در آسیای میانه آنچنان فرق کرده که

بر هر انسانی که توانایی شنیدن را داشته باشد و هیچگونه

دانش زبانشناسی هم نداشته باشد آشکار است.

در دست اقدام

 به نام دادار هستی بخش

 

سلام به دوستان همشهری (هم روستایی) 

 

    مدیریت این وبلاگ افتخار دارد در خدمت شما دوستان عزیز باشد. 

   

مسرور می گردیم از وبلاگ خودتان دیدن فرمایید و ما را از انتقادات و پیشنهادات خود بهره مند سازید.