ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
خدای برترین به داوود وحی کرد:
ای داوود، گاه بنده ی مومنم با یک کار نیک هنگام رستاخیز پیش من می آید و او را با همان ، حاکم بهشت می کنم. داوود گفت: خدایا او کیست و کار نیکش چیست؟
خدا فرمود:
بنده ی مومنی است که می کوشد حاجتی از برادرش برآورد و دوست میدارد در آن کار یاری اش دهد و انجامش رساند. برای من تفاوتی نیست که او توفیق یابد کار را انجام دهد یا توفیق نیابد.مردمان ، عیال منند و از آنان کسی را بیشتر دوست دارم که به دیگران مهربانتر باشد و بیشتر بکوشد که حاجت هایشان را برآورد.
مجادله بر سر یک خال
حافظ
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
صائب تبریزی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
شهریار
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
محمد عیادزاده
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را