ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
تا جایی که فهمیده ام
قرار نبوده اینقدر وقتمان را در اتاقکهای سر پوشیدهی تاریک بگذرانیم به جای چشیدن طعم زندگی و چهار نعل تاختن دردشتهای بیمرز .
قرار نبوده تا نم باران
زد دست پاچه شویم و زود چتری ازجنس پلاستیک روی سر بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم
.
قرار نبوده اینقدردور
شویم و مصنوعی .
ناخنهای مصنوعی ،
خندههای مصنوعی ،
آوازهای مصنوعی ،
دغدغههای مصنوعی .
حتماً قرار نبوده بزهایی باشیم که سنگ نوردی
مصنوعی در سالن میکنند به جای فتح صخرههای بکر زمین
.
هر چه فکر میکنم میبینم قرار نبوده ما اینچنین با
بغل دستیهای مان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم ،
این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست
؟
قرار نبوده همه از
دم درس خوانده بشویم ، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم ، بعید بدانم
راه تعالی بشری از دانشگاهها و مدرکهای ما رد بشود …
باید کسی هم باشد که گوسفند ها را هی کند ، دراز
بکشد نیلبک بزند با سوز هم بزند و عاقبت هم یکروز در همان هیات چوپانی به پیامبری
مبعوث شود .یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش
داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند …قرار نبوده این همه در محاصرهی سیمان و آهن ،
طبقه روی طبقه برویم بالا ،قرار نبوده این تعداد میز و صندلیِ کارمندی روی زمین
وجود داشته باشد ، بیشک این همه کامپیوتر و پشتهای غوز کردهی آدمهای ماسیده در
هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده ؛
تا به حال بیل زدهاید
؟
باغچه هرس کردهاید
؟
آلبالوو انار
چیدهاید ؟…
کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفتهاید
؟
آخ که با هیچ خواب
دیگری قابل مقایسه نیست …
این چشمها برای نور مهتاب یانور ستارگان کویر ،
برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان برای خیره شدن به جاریِ آب شاید ، اما برای ساعت
پشت ساعت ، روز پشت روز ، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده
نشدهاند .
قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچکار نیایند و ساعت
های دیجیتال به جایشان صبح خوانی کنند .
آواز
جیر جیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً ، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به
خواب رفتن ما تا قرص خواب لازم نشویم و اینطور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود
.
من فکر میکنم قرار نبوده
کار کردن ، جز بر طرف کردن غم نان ، بشود همهی دار و ندار زندگیمان ، همهی
دغدغهی زنده بودنمان .
قرارنبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن ، این
همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گرو کشی و ضعف
اعصاب داشته باشد .
قرار نبوده اینطور از آسمان دور باشیم و سی سال
بگذرد از عمرمان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم .
قرار نبوده من از اینجا و شما ازآنجا ، صورتک زرد
به نشانهی سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم
.چیز زیادی از زندگی نمیدانم ، اما همینقدر میدانم
که اینهمه “ قرارنبوده ” ای که برخلافشان اتفاق افتاده
،
همگی مان را
آشفته و سردرگم کرده …آنقدر که فقط میدانیم خوب
نیستیم
از هیچ چیز راضی
نیستیماما
سر در نمیآوریم چرا
خنده های مصنوعی بر روی نقابهای آدمکهای مصنوعی